رفتارهای هنجار شکنانه ی جامعه سلیبرتی در این اغتشاشات اخیر یک نکته مهم را برجسته میکند ؛
” چرا این جماعت برای نمونه یکبار جامعه را بسمت هنجارهای مدنی تشویق نکردند،!” و ” چرا برای بیان دیدگاه خود یا انتقاد و اعتراض ، راهِ خشونت را انتخاب کردهاند!”
صرف نظر از اینکه دانش تئوریک ندارند، با مداخله ی مستقیم در حوزههای تخصصی، جان و مال مردم را به خطر می اندازند؟
در کلیه رخدادهای سیاسی و اقتصادی در دو دهه اخیر کدام یک از این جماعت * آسیب مالی * یا * آسیب جانی * یا * آسیب روانی * دیده اند؟!
کدامشان فرزندش را به کف خیابان فرستاد که مثلا کنار مردم باشند!
اینها با ایجاد بازار سیاه ، تیمِ فریب و تظاهر تشکیل می دهند و رفتارهای رادیکال را برای ما و فرزندان ما میخواهند ، عقب مینشینند تا هم از آخور بخورند و هم از توبره.
سلیبرتی هایی با هویت ” اسکیزوفرنیک ” هر روز رنگ عوض میکنند تا به سهم خودشان در میدان قدرت یکه تازی کنند.
اینها نه انتقاد پذیرند و نه اهل گفتگو، به دور از بلوغ فکری با خودخواهی محض،مرگ را برای من و بچه ی من میخواهند تا به اصطلاح جامعه را اصلاح کنند و عمقِ درد و رنج درونیشان را که ماحصلِ زیاده خواهی و “خود بزرگ پنداری” است به کف خیابان برون ریخت کنند.
به زعم خودشان جامعه ی معترض را فرماندهی میکنند، در پناه و سایه ی جمهوری اسلامی، گوشی بدست به دور از آشوب و استرس به تولید دروغ بافی مشغولند.
شخصیت حقیقی و ذات آنها را در اینجا بیابید، زمانیکه مسئله کُری خوندن و خود مطرحی شان در بین است مع الاسف از هیچ دروغ و فحشی کوتاه نمی آیند و به اصطلاح ” پَته ی همو رو آب میریزن ” و حیا را قی میکنند… اما در رخدادهای سیاسی چنان هماهنگ و یکدست حرکت میکنند گویی انگشتان یک دستند. اگر همین هماهنگی و دلسوزی و گریه کردن را برای هم صنفان خود داشتند الان خیلیها بیکار نبودند تا بدست فراموشی سپرده شوند.
اینها همانند که جامعه هنر و سینما را بلوکه شخصی میکنند و با دیکتاتوری محض کسی را به این قلمرو راه نمیدهند. بعد با پُز “روشنفکری دَم از آزادی و عدالت میزنند.
نهایتا اینها بازوهای محرکِ اتاق فکر غرب هستند تا با مفصل سازی احساسی ، کوچکترین مسائل جامعه را به سمتِ ” استادیومی سازی ” پیش برند و چون طرفدارانی دارند و برای خودشان مصونیت قانونی، فرض میکنند که میتوانند با یک جنجالِ سایبری مثلِ ملخک جستی بزنند.در این بزنگاه قوه قضاییه صرف نظر از مماشات و رآفت اسلامی میبایست مطالبه گر به حقِ مردمی باشند که توسط علی دایی ها و فاطمه معتمد آریاییها خسارت مالی و جانی دیده اند .
و در پایان حقِ آن طفل چند ماهه که از یک چشم نابینا شد را از چشماش درآورد هر چند هرگز جبران نمیشود یا بقولی برای آن بچه ، چشم نمیشود.
پرستو مروجی